با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Divisive

dəˈvaɪsɪv dəˈvaɪsɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
تفرقه‌انداز، تقسیم‌کننده
- A divisive force that had paralyzed the society.
- نیروی منافقی که اجتماع را فلج کرده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد divisive

  1. adjective dissenting
    Synonyms: alienating, at odds, discordant, disruptive

لغات هم‌خانواده divisive

ارجاع به لغت divisive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «divisive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/divisive

لغات نزدیک divisive

پیشنهاد بهبود معانی