با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Divorcee

dəˌvɔːrˈseɪ dəˌvɔːˈsiː
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین به این شکل نیز نوشته می‌شود: divorcée

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
زن مطلقه، زن طلاق‌گرفته
- The divorcée moved to a new city.
- زن مطلقه به شهر جدیدی نقل‌مکان کرد.
- The divorcee had to start her life over after the split.
- زن مطلقه پس از جدایی مجبور شد زندگی خود را از نو شروع کند.
- I have started a relationship with a divorcee.
- من با یک زن طلاق‌گرفته رابطه برقرار کرده‌ام.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد divorcee

  1. noun A divorced woman or a woman who is separated from her husband
    Synonyms: grass-widow

لغات هم‌خانواده divorcee

ارجاع به لغت divorcee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «divorcee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/divorcee

لغات نزدیک divorcee

پیشنهاد بهبود معانی