با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Doormat

ˈdɔːrmæt ˈdɔːmæt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    doormats

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پادری، کفش‌پاک‌کن، حصیر یا فرش جلوی در
- I wiped my feet on the doormat.
- پاهایم را روی پادری پاک کردم.
- Our old doormat had become worn out and needed replacement.
- پادری قدیمی ما فرسوده شده بود و نیاز به تعویض داشت.
noun countable informal
(انسان) ذلیل، ذلت‌پذیر، حقیر، توسری‌خور (کسی که بدون اعتراض تسلیم بدرفتاری یا تحقیر می‌شود)
- It's time to stop being a doormat.
- وقت آن رسیده است که دیگر توسری‌خور نباشی.
- Being a doormat only led to more mistreatment and disrespect from those around him.
- حقیر بودن تنها منجر به بدرفتاری و بی‌احترامی بیشتر اطرافیانش شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد doormat

  1. noun A person who is physically weak and ineffectual
    Synonyms: weakling, wuss
  2. noun A mat placed outside an exterior door for wiping the shoes before entering
    Synonyms: welcome-mat

ارجاع به لغت doormat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «doormat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/doormat

لغات نزدیک doormat

پیشنهاد بهبود معانی