با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Dose

doʊs dəʊs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dosed
  • شکل سوم:

    dosed
  • سوم شخص مفرد:

    doses
  • وجه وصفی حال:

    dosing
  • شکل جمع:

    doses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive countable B2
خوراک دوا یا شربت، مقدار دوا، دوا دادن
- This medicine is lethal in excessive doses.
- این دارو به میزان زیاده از حد مهلک است.
- She refused to take her daily dose of medicine.
- او از خوردن دارویی که برای هر روز تجویز شده بود، خودداری کرد.
- The students were given a heavy dose of dry, theoretical material.
- به شاگردان مقدار زیادی مواد درسی خشک و نظری می‌دادند.
- They are given heavy doses of propaganda.
- مقادیر زیادی تبلیغات به خورد آن‌ها می‌دهند.
- Feverish patients were dosed with quinine.
- به بیماران تب‌دار کنین می‌دادند.
- He is forever dosing and getting worse too.
- او همیشه دارو می‌خورد و حالش هم بدتر می‌شود.
- The doctor dosed her up with drugs.
- دکتر داروهای زیادی به او خوراند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dose

  1. noun portion of drug or other consumable
    Synonyms: application, dosage, dram, draught, fill, fix, hit, lot, measure, measurement, nip, potion, prescription, quantity, share, shot, slug, spoonful

Phrasal verbs

  • dose (someone) up

    مقدار زیادی دارو دادن به، دارو بستن به

ارجاع به لغت dose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dose

لغات نزدیک dose

پیشنهاد بهبود معانی