با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Douche

duːʃ duːʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
شست‌وشو دادن (واژن)
- The nurse explained the proper technique to douche effectively and safely.
- پرستار تکنیک مناسب شست‌وشو دادن مؤثر و ایمن را توضیح داد.
- She always makes sure to douche after her period to maintain her vaginal hygiene.
- او همیشه بعد از قاعدگی خود را شست‌وشو می‌دهد تا بهداشت واژن خود را حفظ کند.
noun countable
دوش (ابزار)
- He fixed the broken douche in our bathroom.
- او دوش خراب حمام ما را تعمیر کرد.
noun countable
عمل دوش گرفتن، شست‌وشو
- I took a douche after my morning workout.
- بعد از تمرین صبحگاهی دوش گرفتم.
noun countable
انگلیسی آمریکایی (آدم) بی‌شعور، عوضی، پست
- John is such a douche, always making rude comments and disrespecting others.
- جان خیلی بی‌شعور است؛ همیشه اظهارنظرهای بی‌ادبانه می‌کند و به دیگران بی‌احترامی می‌کند.
- She may seem nice at first, but she's actually a complete douche, always talking behind people's backs.
- ممکن است او در ابتدا خوب به نظر برسد اما در واقع یک عوضی به‌ تمام‌ معنا است و همیشه پشت سر مردم صحبت می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد douche

  1. noun A small syringe with detachable nozzles; used for vaginal lavage and enemas
    Synonyms: douche-bag

ارجاع به لغت douche

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «douche» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/douche

لغات نزدیک douche

پیشنهاد بهبود معانی