امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Downfall

ˈdaʊnfɑːl ˈdaʊnfɔːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    downfalls

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
افت، سقوط، زوال، انحطاط، ریزش، بارش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the downfall of Forooghi's government
- سقوط دولت فروغی
- a little while after Napoleon's downfall
- کمی پس از سرنگونی ناپلئون
- Laziness and greed were his downfall.
- تنبلی و آز باعث شکست او شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد downfall

  1. noun disgrace, ruin
    Synonyms:
    atrophy bane breakdown cloudburst collapse comedown comeuppance debacle decadence declension degeneracy degeneration deluge descent destruction deterioration devolution discomfiture down drop failure fall flood on the rocks overthrow rack and ruin road to ruin ruination storm the skids undoing
    Antonyms:
    accomplishment ascent rise success

ارجاع به لغت downfall

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «downfall» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/downfall

لغات نزدیک downfall

پیشنهاد بهبود معانی