امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Downgrade

ˈdaʊnɡreɪd ˈdaʊnɡreɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
کم‌ارزش کردن، دست کم گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun verb - transitive
جمع و جور کردن، تنزیل رتبه
- Cowardly officers were downgraded.
- افسران ترسو تنزل رتبه یافتند.
- Several tons of the wheat were downgraded for containing sand.
- چندین تن از گندم‌ها را به‌دلیل داشتن شن کاهش مرغوبیت دادند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد downgrade

  1. noun slope
    Synonyms:
    decline declivity descent dip hill inclination pitch
    Antonyms:
    upgrade
  1. verb lower in opinion or rank
    Synonyms:
    abase bench break bump bust declass decrease decry degrade demerit demote denigrate depreciate detract from devalorize devalue disparage disrate humble mark down minimize reduce run down set back take down a peg undervalue write off
    Antonyms:
    improve promote raise upgrade

Collocations

ارجاع به لغت downgrade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «downgrade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/downgrade

لغات نزدیک downgrade

پیشنهاد بهبود معانی