امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dragonfly

ˈdræɡənflaɪ ˈdræɡənflaɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dragonflies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
حشره‌شناسی سنجاقک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- I saw a beautiful dragonfly darting around in my garden yesterday.
- دیروز در باغم سنجاقک زیبایی را دیدم که در باغم به این طرف و آن طرف می‌پرید.
- I love watching dragonflies.
- عاشق تماشای سنجاقک هستم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dragonfly

  1. noun Slender-bodied non-stinging insect having iridescent wings that are outspread at rest; adults and nymphs feed on mosquitoes etc.
    Synonyms:
    darning-needle devil's darning needle sewing needle snake feeder snake doctor mosquito-hawk skeeter hawk

ارجاع به لغت dragonfly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dragonfly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dragonfly

لغات نزدیک dragonfly

پیشنهاد بهبود معانی