امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dragoon

drəˈɡuːn drəˈɡuːn drəˈɡuːn drəˈɡuːn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive
سواره‌نظام، سواره‌نظام را هدایت کردن، به‌زور شکنجه به‌کاری واداشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- They dragooned him into marrying the pregnant girl.
- او را وادار کردند که دختر آبستن را بگیرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dragoon

  1. verb To compel by pressure or threats
    Synonyms:
    blackjack coerce force sandbag hijack strong-arm railroad
  1. noun
    Synonyms:
    cavalryman intimidate persecute pressure soldier lancer subjugate trooper

ارجاع به لغت dragoon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dragoon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dragoon

لغات نزدیک dragoon

پیشنهاد بهبود معانی