امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dues

djuːzduːz djuːzduːz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural
حق عضویت، عوارض، دیون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Members of the club pay $50 in annual dues.
- اعضای باشگاه سالانه ۵۰ دلار حق عضویت می‌پردازند.
- Larry Burrows paid all his dues.
- لری باروس تمام دیون خود را پرداخت کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dues

  1. noun payment for membership
    Synonyms:
    ante arrearage assessment charge charges collection contribution custom debit debt duty fee kickback levy liability obligation pay protection rates tax toll

Idioms

  • pay one's dues

    (عامیانه) در اثر کوشش و رنجبری مقام یا امتیاز به دست آوردن، وظیفه‌ی خود را ادا کردن

لغات هم‌خانواده dues

  • noun
    due, dues

ارجاع به لغت dues

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dues» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dues

لغات نزدیک dues

پیشنهاد بهبود معانی