با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Eat Up

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
تا انتها خوردن
- He ate up his plate and asked for more.
- او غذایش را تا ته خورد و باز هم خواست.
phrasal verb
مصرف کردن
- This car eats up too much gas.
- این اتومبیل خیلی بنزین مصرف می‌کند.
- Taxes eat up most of my income.
- قسمت اعظمی از درآمد من صرف مالیات می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد eat up

  1. phrasal verb to accept
    Synonyms: buy, stand still for, swallow
  2. phrasal verb Consume completely

ارجاع به لغت eat up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «eat up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/eat-up

لغات نزدیک eat up

پیشنهاد بهبود معانی