امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Eatable

ˈiːtəbl ˈiːtəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
خوردنی، ماکول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد eatable

  1. adjective able to be consumed
    Synonyms: appetizing, comestible, culinary, delicious, delish, dietary, digestible, edible, esculent, fit, good, harmless, kosher, nutritious, nutritive, palatable, piquant, safe, satisfying, savory, scrumptious, succulent, tasty, tempting, wholesome, yummy
    Antonyms: inedible, undelicious, uneatable, unpalatable, unwholesome

ارجاع به لغت eatable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «eatable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/eatable

لغات نزدیک eatable

پیشنهاد بهبود معانی