امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Economize

iˈkɑːnəmaɪz ɪˈkɒnəmaɪz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive
صرفه‌جویی کردن، قناعت کردن، با احتیاط مصرف کردن، کم خرج کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- They had turned off half of the city's lights in order to economize.
- نیمی از چراغ‌های شهر را به منظور صرفه‌جویی خاموش کرده بودند.
- Citizens were asked to economize on water consumption.
- از شهروندان خواسته شد که در مصرف آب، صرفه‌جویی کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد economize

  1. verb save money
    Synonyms:
    be frugal be prudent be sparing conserve cut back cut corners cut down keep within means make ends meet manage meet a budget pay one’s way pinch pennies retrench run tight ship scrimp shepherd skimp stint stretch a dollar tighten one’s belt
    Antonyms:
    spend squander throw away

لغات هم‌خانواده economize

  • verb - transitive
    economize

ارجاع به لغت economize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «economize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/economize

لغات نزدیک economize

پیشنهاد بهبود معانی