امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ecstasy

ˈekstəsi ˈekstəsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
وجدزدگی، وجد، حظ یا خوشی زیاد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He couldn't contain his ecstasy when he won the lottery.
- وقتی در لاتاری برنده شد نتوانست جلو وجدزدگی خود را بگیرد.
- The music was so beautiful that it sent shivers of ecstasy down her spine.
- منظره‌ی خیره‌کننده از بالای کوه او را سرشار از وجد کرد.
noun uncountable
اکستازی، قرص اکس (۳و۴ متیلن‌دی‌اکسیدمتاآمفتامین یا به اختصار MDMA)
- The dangers of ecstasy include dehydration, increased body temperature, and potential long-term damage to the brain.
- خطرات قرص اکس مشتمل بر کم‌آبی بدن، افزایش دمای بدن و آسیب بالقوه‌ی بلندمدت به مغز است.
- He became addicted to the ecstasy.
- او به اکستازی معتاد شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ecstasy

  1. noun bliss
    Synonyms:
    beatitude blessedness cool delectation delight delirium ebullience elation enchantment enthusiasm euphoria exaltation felicity fervor frenzy gladness happiness heaven inspiration intoxication joy joyfulness paradise rapture ravishment rhapsody seventh heaven trance transport twilight zone
    Antonyms:
    despair sorrow torment trouble unhappiness

ارجاع به لغت ecstasy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ecstasy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ecstasy

لغات نزدیک ecstasy

پیشنهاد بهبود معانی