امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ecstatic

ɪkˈstætɪk / / ek- ɪkˈstætɪk / / ek-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more ecstatic
  • صفت عالی:

    most ecstatic

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
نشئه‌شده، به‌وجدآمده، نشئه‌ای، جذبه‌ای

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the ecstatic element in medieval religions
- عامل خلسه در ادیان قرون وسطایی
- to become ecstatic
- بی‌خویش شدن
- She became ecstatic upon seeing her long-lost child.
- با دیدن فرزند گم گشته‌ی خود از خود بی‌خود شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ecstatic

  1. adjective very happy, blissful
    Synonyms:
    athrill beatific crazy delirious dreamy elated enraptured enthusiastic entranced euphoric fervent floating flying high frenzied gone high in exaltation in seventh heaven joyful joyous mad on cloud nine out overjoyed pleased as punch rapturous ravished rhapsodic sent sunny thrilled tickled pink tickled to death transported turned on upbeat wild
    Antonyms:
    despaired sorrowful tormented troubled unhappy

ارجاع به لغت ecstatic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ecstatic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ecstatic

لغات نزدیک ecstatic

پیشنهاد بهبود معانی