امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Editorial

ˌedəˈtɔːriəl ˌedəˈtɔːriəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    editorials

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective countable B2
سرمقاله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He was not able to perform his editorial duties on account of illness.
- به‌دلیل بیماری قادر به انجام وظایف سردبیری نبود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد editorial

  1. noun commentary
    Synonyms:
    article critique opinion report review

لغات هم‌خانواده editorial

  • adjective
    editorial
  • verb - transitive
    edit

ارجاع به لغت editorial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «editorial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/editorial

لغات نزدیک editorial

پیشنهاد بهبود معانی