با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Electrocution

əˌlektrəˈkjuːʃn̩ ɪˌlektrəˈkjuːʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    electrocutions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
کشتن با برق، اعدام با برق (عمل کشتن یک نفر با عبور جریان برق در بدن او)
- The criminal was sentenced to death by electrocution for his heinous crimes.
- این جنایتکار به دلیل جنایات شنیع خود به اعدام با برق محکوم شد.
- The detective discovered evidence suggesting that the victim's death was not accidental but a case of electrocution.
- کارآگاه شواهدی را کشف کرد که نشان می‌دهد مرگ مقتول تصادفی نبوده بلکه کشتن با برق بوده است.
noun uncountable
برق‌گرفتگی
- The signs clearly warned of the danger of electrocution in the high-voltage area.
- این علائم به‌وضوح در مورد خطر برق‌گرفتگی در ناحیه‌ی ولتاژ بالا هشدار می‌دهند.
- The safety measures in place prevented any incidents of electrocution in the factory.
- اقدامات ایمنی مناسب از بروز هرگونه حادثه‌ی برق‌گرفتگی در کارخانه جلوگیری کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد electrocution

  1. noun Execution by electricity
    Synonyms: burning

ارجاع به لغت electrocution

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «electrocution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/electrocution

لغات نزدیک electrocution

پیشنهاد بهبود معانی