امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Elevation

ˌeləˈveɪʃn ˌeləˈveɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    elevations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
بلندی، جای بلند و برآمدگی، ترفیع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He built his house on a small elevation.
- خانه‌ی خود را روی بلندی کوچکی ساخت.
- The summit is at an elevation of ten thousand meters.
- قله در ارتفاع ده هزار متری (از سطح دریا) قرار دارد.
- the elevation of his thoughts
- بلندی افکار او
- the front and rear elevation of a house
- فرازی جلو و عقب خانه
- elevation quadrant
- (توپخانه) تراز تیر، تراز ربعی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد elevation

  1. noun height; high ground
    Synonyms:
    acclivity altitude ascent boost eminence heave hill hillock hoist levitation mountain platform ridge rise roof top uplift upthrow
    Antonyms:
    depression lowness
  1. noun advancement, promotion
    Synonyms:
    aggrandizement apotheosis boost deification eminence ennoblement exaltation exaltedness glorification grandeur immortalization lionization loftiness magnification nobility nobleness preference preferment prelation raise sublimity upgrading
    Antonyms:
    demotion disdain spurning

ارجاع به لغت elevation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «elevation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/elevation

لغات نزدیک elevation

پیشنهاد بهبود معانی