امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Embarkation

ˌembɑːrˈkeɪʃn ˌembɑːˈkeɪʃn-bɑːr-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
سوارکشتی شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد embarkation

  1. noun The act of passengers and crew getting aboard a ship or aircraft
    Synonyms:
    boarding emplanement embarkment enplanement entrainment
    Antonyms:
    disembarkation

ارجاع به لغت embarkation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «embarkation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/embarkation

لغات نزدیک embarkation

پیشنهاد بهبود معانی