با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Emote

ɪˈmoʊt ɪˈməʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
هیجان به خرج دادن، هیجان نشان دادن، اظهار احساسات کردن (به‌ویژه در بازیگری)
- The actor's ability to emote on stage captivated the audience.
- توانایی این بازیگر در اظهار احساسات بر روی صحنه، تماشاگران را مجذوب خود کرد.
- She couldn't help but emote with joy when she received the good news.
- وقتی خبر خوش را گرفت، نمی‌توانست جلوی هیجان نشان دادنش را بگیرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emote

  1. verb express emotion
    Synonyms: act, dramatize, exaggerate, ham it up, overact, overdramatize, overplay

لغات هم‌خانواده emote

ارجاع به لغت emote

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emote» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emote

لغات نزدیک emote

پیشنهاد بهبود معانی