با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Enamor

American: eˈnæmər British: eˈnæmə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
شیفته کردن، شیفتن
- I was enamored of that singer's voice.
- من شیفته‌ی صدای آن خواننده بودم.
- Hossein was much enamored of Parvin.
- حسین بسیار دلباخته‌ی پروین بود.
- I am not too enamored of going to their house.
- از فکر رفتن به خانه‌ی آن‌ها چندان خوشم نمی‌آید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enamor

  1. verb fascinate, captivate
    Synonyms: attract, bewitch, charm, enchant, endear, enrapture, enthrall, entice, entrance, fall in love with, grab, infatuate, make hit with, please, slay, sweep off feet, turn on
    Antonyms: dislike, hate

ارجاع به لغت enamor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enamor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enamor

لغات نزدیک enamor

پیشنهاد بهبود معانی