با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Enamour

eˈnæmər ɪˈnæmə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

شیفته کردن، شیفتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enamour

  1. verb Attract; cause to be enamored
    Synonyms: enamor, capture, trance, catch, becharm, captivate, beguile, charm, fascinate, bewitch, entrance, enchant

ارجاع به لغت enamour

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enamour» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enamour

لغات نزدیک enamour

پیشنهاد بهبود معانی