امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Endowment

ɪnˈdaʊmənt ɪnˈdaʊmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    endowments

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
اعطا، موهبت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Our university received a large endowment.
- دانشگاه ما اعانه بزرگی را دریافت کرد.
- this hospital's endowments
- موقوفات این بیمارستان
- She also had a generous endowment of intelligence.
- او همچنین از هوش سرشاری برخوردار بود.
- Not everyone is blessed with such endowments as she is.
- همه کس استعدادهای او را ندارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد endowment

  1. noun large gift
    Synonyms:
    award benefaction benefit bequest bestowal boon bounty dispensation donation fund funding gifting grant gratuity income inheritance largess legacy nest egg pension presentation property provision revenue stake stipend subsidy trust
    Antonyms:
    loss
  1. noun personal talent, ability
    Synonyms:
    aptitude attribute capability capacity faculty flair genius gift habilitation power qualification quality turn
    Antonyms:
    drawback inability weakness

ارجاع به لغت endowment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «endowment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/endowment

لغات نزدیک endowment

پیشنهاد بهبود معانی