با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Endue

ɪnˈdjuː ɪnˈdjuː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
وادار کردن، بخشیدن به (با with ) پوشانیدن
- to endue an object with life
- در چیزی جان دمیدن
- The court endued him with full citizenship rights.
- دادگاه حقوق کامل شهروندی را به او اعطا کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد endue

  1. verb To present with a quality, trait, or power
    Synonyms: endow, gift, invest, dower, gird, indue, empower

ارجاع به لغت endue

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «endue» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/endue

لغات نزدیک endue

پیشنهاد بهبود معانی