امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Endurance

ɪnˈdʊrns ɪnˈdjʊərəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2
تحمل، پایداری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the endurance of the natural hardships of life
- تحمل مصایب طبیعی زندگانی
- the great physical endurance of mountain climbers
- طاقت جسمی زیاد کوهنوردان
- endurance running
- دو استقامت
- an aircraft's endurance
- (حداکثر زمانی که هواپیما می‌تواند بدون نیاز به سوخت‌گیری پرواز کند) پایایی هواپیما
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد endurance

  1. noun bearing hardship; staying power
    Synonyms:
    ability allowance backbone bearing capacity continuing cool coolness courage enduring forebearance fortitude grit guts gutsiness heart holding up intestinal fortitude mettle moxie patience perseverance persistence pertinacity pluck resignation resistance resolution restraint spunk stamina standing starch strength submission sufferance suffering tenacity tolerance toleration undergoing vitality will withstanding
  1. noun continuity, lastingness
    Synonyms:
    continuance continuation durability duration immutability longevity permanence persistence stability
    Antonyms:
    end fleetingness

Collocations

  • endurance test

    آزمون پایداری، مسابقه‌ی استقامت

ارجاع به لغت endurance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «endurance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/endurance

لغات نزدیک endurance

پیشنهاد بهبود معانی