با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Enfranchisement

ɪnˈfrænt͡ʃɪzmənt ɪnˈfrænt͡ʃɪzmənt ɪnˈfrænt͡ʃɪzmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
اعطای حقوق شهری یا حق رأی در انتخابات، آزادسازی، معافیت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enfranchisement

  1. noun Liberation
    Synonyms: emancipation, release, manumission
  2. noun Empowerment
    Synonyms: authorization, license, franchise, certification, the franchise
    Antonyms: disenfranchisement

ارجاع به لغت enfranchisement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enfranchisement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enfranchisement

لغات نزدیک enfranchisement

پیشنهاد بهبود معانی