امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Engaged

ɪnˈɡeɪdʒd ɪnˈɡeɪdʒd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    engages
  • وجه وصفی حال:

    engaging
  • صفت تفضیلی:

    more engaged
  • صفت عالی:

    most engaged

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
مشغول، گرفتار کار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Unfortunately I am engaged this morning, but I am free this afternoon.
- متأسفانه امروز صبح گرفتارم؛ ولی بعد از ظهر آزادم.
- I'm engaged right now, so call back some other time.
- من در حال حاضر گرفتارم، پس مدتی بعد تماس بگیرید.
adjective
(زناشویی) نامزد شده
- an engaged couple
- زوجی که با هم نامزد هستند
- Kate’s engaged to Mark.
- کیت با مارک نامزد کرده است.
adjective
(معماری) چسبیده به دیوار، تا نیمه در دیوار
- engaged columns
- ستون‌های توی دیوار
adjective
متعهد
adjective
سفارش شده
adjective
(قشون و غیره) در کارزار، درگیر جنگ، درگیر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد engaged

  1. adjective promised to be married
    Synonyms:
    affianced asked for betrothed bound committed contracted future given one’s word going steady hooked intended matched pinned pledged plighted ringed spoken for steady
    Antonyms:
    available uninvolved
  1. adjective operating; busy
    Synonyms:
    absorbed at work committed connected with dealing in deep doing employed engrossed immersed in place intent interested in use involved occupied performing practicing preoccupied pursuing rapt signed tied up unavailable working wrapped up
    Antonyms:
    disengaged inoperable not working

ارجاع به لغت engaged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «engaged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/engaged

لغات نزدیک engaged

پیشنهاد بهبود معانی