امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Enrich

ɪnˈrɪtʃ ɪnˈrɪtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    enriched
  • شکل سوم:

    enriched
  • سوم‌شخص مفرد:

    enriches
  • وجه وصفی حال:

    enriching

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
غنی کردن، پرمایه کردن، توانگرکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The expanding economy gradually enriched a large number of people.
- اقتصاد شکوفا کم‌کم تعداد زیادی از مردم را به ثروت رساند.
- to enrich a curriculum
- برنامه‌ی آموزشی را غنی کردن
- to enrich a soil with fertilizer
- خاک را با کود تقویت کردن
- enriched bread
- نان غنی‌شده (به‌طور معمول با ویتامین و غیره)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enrich

  1. verb improve, embellish
    Synonyms:
    adorn aggrandize ameliorate augment beef up better build build up cultivate decorate develop endow enhance figure in flesh out grace hike up hop up jack up jazz up make rich ornament pad parlay pour it on pyramid refine run up soup up spike step up supplement sweeten up upgrade
    Antonyms:
    decrease deplete impoverish reduce take

لغات هم‌خانواده enrich

  • verb - transitive
    enrich

ارجاع به لغت enrich

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enrich» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enrich

لغات نزدیک enrich

پیشنهاد بهبود معانی