امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Environment

ɪnˈvaɪrənmənt ɪnˈvaɪrənmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    environments

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
اطراف، محیط، دور‌و‌بر، حول‌و‌حوش، پیرامون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- A comfortable working environment will increase productivity.
- محیط کاری راحت، بهره‌وری را افزایش می‌دهد.
- The children have a happy environment at school.
- محیط پیرامون کودکان در مدرسه شاد است.
noun uncountable
محیط، فضا، جو، محیط زیست
- Minister of the Environment
- وزیر محیط‌ زیست
- Department/Ministry of the Environment
- وزارت محیط‌ زیست
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد environment

  1. noun surroundings, atmosphere
    Synonyms:
    ambiance aura backdrop background circumstances climate conditions context domain element encompassment entourage habitat hood jungle locale medium milieu neck of the woods neighborhood purlieus scene scenery setting situation status stomping ground surroundings terrain territory turf zoo
  1. noun Earth’s system of natural resources
    Synonyms:
    atmosphere biosphere ecosphere ecosystem environs Gaia

Collocations

لغات هم‌خانواده environment

ارجاع به لغت environment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «environment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/environment

لغات نزدیک environment

پیشنهاد بهبود معانی