امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Envision

ɪnˈvɪʒn ɪnˈvɪʒn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    envisioned
  • شکل سوم:

    envisioned
  • سوم‌شخص مفرد:

    envisions
  • وجه وصفی حال:

    envisioning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
مجسم کردن (پیش چشم)، تصور کردن، در نظر آوردن، خیال کردن، پیش‌بینی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- She envisioned a career in teaching.
- او شغلی در تدریس را پیش چشم مجسم کرد.
- He came to an end his school master had envisioned.
- عاقبت او همان‌طور شد که معلمش پیش‌بینی کرده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد envision

  1. verb conceive
    Synonyms:
    anticipate behold conceive conceptualize contemplate envisage envision externalize fancy feature foresee grasp image imagine look upon materialize objectify predict realize regard see survey think up view vision visualize
  1. verb picture in one’s mind
    Synonyms:
    anticipate behold conceive conceptualize contemplate externalize fancy feature foresee form mental picture of grasp have a picture of image imagine look upon materialize objectify predict realize regard see survey think up view view in mind’s eye vision visualize

ارجاع به لغت envision

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «envision» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/envision

لغات نزدیک envision

پیشنهاد بهبود معانی