امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Eradicate

ɪˈrædɪkeɪt ɪˈrædɪkeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    eradicated
  • شکل سوم:

    eradicated
  • سوم‌شخص مفرد:

    eradicates
  • وجه وصفی حال:

    eradicating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

C2
از ریشه کندن، از بیخ کندن، از بیخ برآوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- It is hard to eradicate some weeds.
- ریشه‌کن کردن برخی از علف‌های هرزه مشکل است.
- They have tried to eradicate illiteracy.
- آنان کوشیده‌اند بی‌سوادی را ریشه‌کن کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد eradicate

  1. verb destroy; remove
    Synonyms:
    abate abolish annihilate blot out demolish deracinate do away with efface eliminate erase expunge exterminate extinguish extirpate liquidate mow down obliterate off purge raze root out rub out scratch scrub shoot down squash stamp out take out torpedo total trash unroot uproot wash out waste weed out wipe out
    Antonyms:
    aid assist bear create establish fix help institute plant

ارجاع به لغت eradicate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «eradicate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/eradicate

لغات نزدیک eradicate

پیشنهاد بهبود معانی