امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Erotic

ɪˈrɑːt̬ɪk ɪˈrɒtɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more erotic
  • صفت عالی:

    most erotic

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
وابسته به عشق شهوانی، وابسته به

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- an erotic story
- داستانی شهوت‌انگیز
- erotic tendencies
- تمایلات شهوانی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد erotic

  1. adjective sexy
    Synonyms:
    amative amatory amorous aphrodisiac bawdy blue carnal concupiscent earthy erogenous fervid filthy fleshly hot impassioned kinky lascivious lecherous lewd obscene off-color prurient purple raunchy raw romantic rousing salacious seductive sensual sexual spicy steamy stimulating suggestive titillating venereal voluptuous
    Antonyms:
    bland cold dull frigid unerotic

ارجاع به لغت erotic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «erotic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/erotic

لغات نزدیک erotic

پیشنهاد بهبود معانی