امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Exceeding

ɪkˈsiːdɪŋ ɪkˈsiːdɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    exceeded
  • شکل سوم:

    exceeded
  • سوم‌شخص مفرد:

    exceeds

معنی و نمونه‌جمله

adjective adverb C1
سبقت و پیشی، زیاده روی، زیادتی، خیلی زیاد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He was exceedingly unhappy.
- او بی‌اندازه ناخشنود بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exceeding

  1. verb Be greater in scope or size than some standard
    Synonyms:
    surpassing transcending outperforming surmounting outdoing overstepping outmatching overrunning outstripping overreaching
  1. verb Be superior or better than some standard
    Synonyms:
    transcending beating passing top surpassing overtaking outdoing overdoing overshooting outstripping excelling overstepping bettering surmounting outdistancing besting preponderating predominating overshadowing outperforming eclipsing outmatching capping
    Antonyms:
    dallying failing lagging
  1. adjective Far beyond what is usual in magnitude or degree
    Synonyms:
    exceptional olympian prodigious surpassing

ارجاع به لغت exceeding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exceeding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exceeding

لغات نزدیک exceeding

پیشنهاد بهبود معانی