امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Explore

ɪkˈsplɔːr ɪkˈsplɔː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    explored
  • شکل سوم:

    explored
  • سوم‌شخص مفرد:

    explores
  • وجه وصفی حال:

    exploring

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
سیاحت کردن، جست‌وجو کردن، کاوش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He explored the heart of Africa.
- او در قلب آفریقا کاوش می‌کرد.
- She explored the possibility of extending the contract.
- او امکان تمدید قرارداد را بررسی کرد.
verb - intransitive
پی گردیدن، وارسی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد explore

  1. verb investigate; survey
    Synonyms:
    analyze burrow delve into dig into examine go into have a look hunt inquire into inspect leave no stone unturned look into probe prospect question reconnoitre research scout scrutinize search seek sift test tour travel traverse try turn inside out

لغات هم‌خانواده explore

  • verb - transitive
    explore

ارجاع به لغت explore

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «explore» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/explore

لغات نزدیک explore

پیشنهاد بهبود معانی