امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Explosion

ɪkˈsploʊʒn ɪkˈspləʊʒn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    explosions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
انفجار، بیرون‌ریزی، هیاهو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- the explosion of the first atomic bomb
- انفجار اولین بمب اتمی
- His mother died as a result of a gas cylinder explosion.
- مادرش در اثر انفجار سیلندر گاز جان سپرد.
- The explosion could be heard from afar.
- صدای انفجار از دور شنیده می‌شد.
- A loud explosion was heard from his exhaust.
- صدای انفجار از لوله‌ی اگزوز اتومبیلش شنیده شد.
- an explosion of wrath
- انفجار خشم
- an explosion in demand for telephones
- سیل درخواست برای تلفن
- a population explosion
- افزایش سریع جمعیت
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد explosion

  1. noun eruption, discharge
    Synonyms:
    access backfire bang blast blowout blowup burst clap combustion concussion crack detonation firing fit flare-up fulmination gust ignition outbreak outburst paroxysm percussion pop report roar salvo
    Antonyms:
    implosion

لغات هم‌خانواده explosion

ارجاع به لغت explosion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «explosion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/explosion

لغات نزدیک explosion

پیشنهاد بهبود معانی