امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Faultless

ˈfɑːltləs ˈfɔːltləs ˈfɔːltləs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective C2
بی‌عیب، بی‌تقصیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد faultless

  1. adjective having nothing wrong with it
    Synonyms:
    above reproach accurate blameless classic clean correct crimeless errorless exemplary exquisite faithful flawless foolproof guiltless ideal immaculate impeccable inculpable innocent intact irreproachable model on target perfect pure right on sinless spotless stainless supreme textbook unblemished unguilty unspotted unsullied whole
    Antonyms:
    blemished flawed imperfect tainted

لغات هم‌خانواده faultless

  • verb - transitive
    fault

ارجاع به لغت faultless

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «faultless» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/faultless

لغات نزدیک faultless

پیشنهاد بهبود معانی