امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Faze

feɪz feɪz
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از feaze به‌ جای faze استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
برهم زدن، درهم ریختن، پریشان کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- No defeat and disappointment seem to faze him.
- هیچ شکست و نومیدی او را دچار هراس نمی‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد faze

  1. verb embarrass
    Synonyms:
    abash annoy appall bother confound confuse daunt discomfit disconcert discountenance dismay dumbfound horrify irritate muddle mystify nonplus perplex puzzle rattle vex

ارجاع به لغت faze

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «faze» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/faze

لغات نزدیک faze

پیشنهاد بهبود معانی