امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fetish

ˈfetɪʃ ˈfetɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
( fetich ) طلسم، اشیا یا موجوداتی که به‌عقیده اقوام وحشی دارای روح بوده و موردپرستش قرارمی‌گرفتند، بت، صنم، خرافات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- to make a fetish of sports
- خوره‌ی ورزش بودن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fetish

  1. noun obsession
    Synonyms:
    bias craze desire fixation golden calf idée fixe leaning luck mania partiality penchant periapt predilection prejudice preoccupation prepossession proclivity propensity stimulant thing
  1. noun object believed to have supernatural powers
    Synonyms:
    amulet charm cult object idol image juju mascot phylactery superstition talisman voodoo doll zemi

ارجاع به لغت fetish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fetish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fetish

لغات نزدیک fetish

پیشنهاد بهبود معانی