امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Filler

ˈfɪlər ˈfɪlər ˈfɪlə ˈfɪlə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun
بتونه، میله استحکام، پرکننده، مال‌بند اسب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
noun
پر‌کننده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد filler

  1. noun something that takes up
    Synonyms:
    capacity batting bushing cartridge center content contents cylinder dressing fill guts impletion inlay innards inside layer liner mixture pack packing pad padding refill replenishment shim stuffing wad wadding
    Antonyms:
    emptiness

لغات هم‌خانواده filler

ارجاع به لغت filler

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «filler» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/filler

لغات نزدیک filler

پیشنهاد بهبود معانی