امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fireplace

ˈfaɪrpleɪs ˈfaɪəpleɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fireplaces

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
شومینه، هیمه‌سوز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The old fireplace had not been used in years.
- سال‌ها بود که از شومینه‌ی قدیمی استفاده نشده بود.
- On chilly evenings, they gathered around the fireplace to share stories.
- در غروب‌های سرد، آن‌ها دور شومینه جمع می‌شدند تا داستان تعریف کنند.
- My wife surprised me with a romantic dinner by the fireplace.
- همسرم مرا با شامی عاشقانه در کنار شومینه غافل‌گیر کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fireplace

  1. noun hearth for burning wood; a space in the wall of a room for a fire to burn in, or the decorated part that surrounds this space
    Synonyms:
    bed of coals blaze chimney fireside furnace grate hearthside hob ingle inglenook ingleside settle stove

ارجاع به لغت fireplace

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fireplace» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fireplace

لغات نزدیک fireplace

پیشنهاد بهبود معانی