امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Firmly

ˈfɜrːmli ˈfɜːmli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more firmly
  • صفت عالی:

    most firmly

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2
سفت، محکم، استوار، به طور محکم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- She held onto the railing firmly as she descended the stairs.
- او موقع پایین آمدن از پله‌ها نرده را محکم گرفت.
adverb
قاطعانه، به‌ طور جدی، جداً، با قاطعیت، به طور قطع، قویاً
- The teacher firmly reminded the students to raise their hands before speaking.
- معلم قاطعانه به دانش‌آموزان یادآوری کرد که قبل از صحبت کردن دستشان را بالا بگیرند.
- She firmly believed in the importance of education for all children.
- او قویاً به اهمیت آموزش و پرورش برای همه‌ی کودکان باور داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد firmly

  1. adverb immovably
    Synonyms:
    durably enduringly fast fixedly hard inflexibly like a rock motionlessly rigidly securely solid solidly soundly stably steadily stiffly strongly substantially thoroughly tight tightly unflinchingly unshakeably
    Antonyms:
    flexibly movably weakly
  1. adverb with determination
    Synonyms:
    adamantly constantly decisively doggedly indefatigably intently obdurately obstinately perseveringly persistently pertinaciously purposefully resolutely staunchly steadfastly stolidly strictly stubbornly tenaciously through thick and thin unchangeably unwaveringly with heavy hand
    Antonyms:
    changeably indefinitely waveringly weakly

لغات هم‌خانواده firmly

  • adverb
    firmly

ارجاع به لغت firmly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «firmly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/firmly

لغات نزدیک firmly

پیشنهاد بهبود معانی