معنی flatmate به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈflætmeɪt ˈflætmeɪt ˈflætmeɪt

معنی

noun

هم‌خانه، هم‌اتاقی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت flatmate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «flatmate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flatmate

لغات نزدیک flatmate

- flatlong
- flatly
- flatmate
- flatness
- flatten

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return