امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flatness

ˈflætnəs ˈflætnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
(سطح) صافی، صاف بودن، تختی، همواری، هموار بودن، مسطح‌ بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- A remarkable aspect of the Netherlands is the flatness of the country.
- یکی از ویژگی‌های قابل توجه هلند، مسطح بودن این کشور است.
- the flatness of the countryside
- هموار بودن حومه‌ی شهر
noun uncountable
(هیجانات و احساسات) بی‌احساسی، یکنواختی، بی‌نمکی، بی‌مزگی
- All the critics remarked on the flatness of the performance.
- همه‌ی منتقدان به یکنواختی و بی‌احساسی اجرا اشاره کردند.
- There is a deliberate flatness in his expression.
- در سیما و حالت چهره‌ی او نوعی یکنواختی و بی‌احساسیِ عمدی دیده می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flatness

  1. noun A lack of excitement, liveliness, or interest
    Synonyms:
    asepticism blandness colorlessness drabness dreariness dryness dullness flavorlessness insipidity insipidness languor jejuneness lifelessness sterileness sterility stodginess lethargy vapidity vapidness weariness sluggishness phlegm
  1. noun The property of having little or no contrast; lacking highlights or gloss
    Synonyms:
    lusterlessness two-dimensionality lustrelessness mat matt matte planeness

لغات هم‌خانواده flatness

  • noun
    flat, flatness

ارجاع به لغت flatness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flatness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flatness

لغات نزدیک flatness

پیشنهاد بهبود معانی