Flushing
ˈflʌʃɪŋ
ˈflʌʃɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
-
گذشته‌ی ساده:
flushed -
شکل سوم:
flushed -
سوم‌شخص مفرد:
flushes
معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
noun
پزشکی
گرگرفتگی (قرمز شدن و حالت برانگیخته صورت یا گونه‌ها یا گوش‌ها)
لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- این دارو باعث گرگرفتگی موقتی پوست شد.
- پزشک توضیح داد که گرگرفتگی می‌تواند نشانه‌ای از واکنش آلرژیک باشد.
noun
جغرافیا
فلاشینگ (با حرف بزرگ) (یکی از محله‌های شهر نیویورک در ایالات متحده‌ی آمریکا)
- مسابقات قهرمانی تنیس آزاد ایالات متحده در فلاشینگ برگزار می‌شود.
- گردشگران زیادی از فلاشینگ بازدید می‌کنند.
مترادف و متضاد flushing
-
verb Rinse, clean, or empty with a liquidSynonyms:flooding dousing whelming purging submerging overwhelming spraying overflowing inundating engulfing irrigating drowning deluging rinsing scouring
-
verb To raise the spirits ofSynonyms:exalting uplifting lifting inspiriting inspiring exhilarating elevating elating buoying animating
-
verb Make level or straightSynonyms:reddening mantling crimsoning glowing levelling coloring blushing washing thrilling squaring smoothing rinsing evening lavishing frightening flooding flatting exciting cleansingAntonyms:paling
ارجاع به لغت flushing
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «flushing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flushing
لغات نزدیک flushing
- - flush (something) down (something)
- - flush out
- - flushing
- - fluster
- - flute