امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Forceful

ˈfɔːrsfl ˈfɔːsfl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more forceful
  • صفت عالی:

    most forceful

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
قوی، مؤثر، مؤکد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a forceful plea for peace
- لابه‌ی مؤثر برای صلح
- a forceful speaker
- سخنران مؤثر (توانا) اثربخش
- her forceful style of writing
- سبک غنی نویسندگی او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forceful

  1. adjective effective, powerful
    Synonyms:
    ball of fire bullish cogent coming on strong commanding compelling constraining convincing dominant dynamic electric elemental energetic forcible gutsy mighty persuasive pithy potent powerhouse puissant punch punchy steamroller stringent strong take-charge take-over telling titanic vehement vigorous violent virile weighty
    Antonyms:
    feeble impotent ineffective meek unforceful weak

لغات هم‌خانواده forceful

  • verb - transitive
    force

ارجاع به لغت forceful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forceful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forceful

لغات نزدیک forceful

پیشنهاد بهبود معانی