امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Formless

ˈfɔːrmləs ˈfɔːmləs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
بی‌شکل، بی‌ریخت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد formless

  1. adjective disorganized, vague
    Synonyms:
    amorphous baggy blobby chaotic crude inchoate incoherent indefinite indeterminate indistinct nebulous obscure orderless raw rough rude shapeless unclear undefined unformed unorganized
    Antonyms:
    coherent distinct formed organized shaped specific

لغات هم‌خانواده formless

  • verb - intransitive
    form

ارجاع به لغت formless

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «formless» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/formless

لغات نزدیک formless

پیشنهاد بهبود معانی