امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fortnightly

ˈfɔːrtnaɪtli ˈfɔːtnaɪtli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fortnightlies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb
انگلیسی بریتانیایی هر دو هفته یک‌بار، هر چهارده روز یک‌بار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The club meets on a fortnightly basis to discuss upcoming events.
- این انجمن هر دو هفته یک‌بار برای بحث در مورد رویدادهای آینده جلسه تشکیل می‌دهد.
- She receives her salary fortnightly.
- او هر دو هفته یک‌بار حقوق خود را دریافت می‌کند.
noun countable
دو هفته‌نامه، نشریه، مجله (که دو هفته یک‌بار منتشر می‌شود)
- I enjoy reading the latest articles in the fortnightly.
- از خواندن آخرین مقالات در نشریه لذت می‌برم.
- Subscribers eagerly await the new issue of the fortnightly.
- دنبال‌کنندگان مشتاقانه منتظر شماره‌ی جدید مجله هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fortnightly

  1. adverb Every two weeks
    Synonyms:
    biweekly
  1. adjective Occurring every two weeks
    Synonyms:
    biweekly

ارجاع به لغت fortnightly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fortnightly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fortnightly

لغات نزدیک fortnightly

پیشنهاد بهبود معانی