با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Fricassee

ˌfrɪkəˈsiː ˌfrɪkəˈsiː ˈfrɪkəseɪ ˈfrɪkəseɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    fricasseed
  • شکل سوم:

    fricasseed
  • سوم شخص مفرد:

    fricassees
  • وجه وصفی حال:

    fricasseeing
  • شکل جمع:

    fricassees

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
غذا و آشپزی فریکاسی (گوشتی در سس سفید با سبزیجات)
- I ordered the chicken fricassee for dinner.
- من فریکاسی مرغ برای شام سفارش دادم.
- The chef's specialty is a seafood fricassee with fresh ingredients.
- تخصص سرآشپز فریکاسی غذاهای دریایی با مواد تازه است.
- I haven't tried a fricassee before, but I'm excited to taste it.
- من قبلا فریکاسی را امتحان نکرده بودم، اما برای مزه کردن آن هیجان‌زده هستم.
verb - transitive
غذا و آشپزی فریکاسی درست کردن، آب‌پز کردن
- I decided to fricassee the chicken for dinner tonight.
- تصمیم گرفتم امشب برای شام فریکاسی مرغ درست کنم.
- She fricasseed the beef until it was tender and flavorful.
- او گوشت گاو را تا زمانی که لطیف و خوش‌طعم شود، آب‌پز کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت fricassee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fricassee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fricassee

لغات نزدیک fricassee

پیشنهاد بهبود معانی