با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Frosted

ˈfrɒːstɪd ˈfrɒstɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    frosts
  • وجه وصفی حال:

    frosting

معنی

adjective
پوشیده از شبنم یخ‌زده ،یخ‌زده، سرمازده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frosted

  1. adjective
    Synonyms: frost-covered, frostlike, frosty-faced, hoar-frosted, semidiaphanous

ارجاع به لغت frosted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frosted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frosted

لغات نزدیک frosted

پیشنهاد بهبود معانی