امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Froze

froʊz frəʊz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • مصدر:

    freeze
  • شکل سوم:

    frozen
  • سوم‌شخص مفرد:

    freezes
  • وجه وصفی حال:

    freezing

معنی

adverb
زمان گذشته ساده فعل Freeze

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد froze

  1. verb To discourage
    Synonyms:
    dampened depressed disheartened
  1. verb Stop a process or a habit by imposing a freeze on it
    Synonyms:
    suspended arrested fixed
    Antonyms:
    continued went
  1. verb Change to ice
    Synonyms:
    benumbed numbed pierced cooled bit nipped iced chilled
    Antonyms:
    boiled cooked warmed het
  1. verb Prohibit the conversion or use of (assets)
    Synonyms:
    iced hardened stopped immobilized preserved numbed stiffened congealed halted coagulated chilled blocked
    Antonyms:
    boiled thawed melted

ارجاع به لغت froze

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «froze» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/froze

لغات نزدیک froze

پیشنهاد بهبود معانی